خودبرتربینی یا خودکمتربینی

دانينگ کروگر

سطح مقاله ( دانينگ کروگر ) : مقدماتی —
شاخه : رفتار شناسی

حتماً همه شما به صورت روزمره يا موردی اين تجربه را داشته ايد که سوار تاکسی ميشويد و در يک مسير طولانی و پرطرفدار از راننده تاکسی تحليل های سياسی ، اقتصادی اجتماعی و گاهاً علمی ميشنويد !!!
شايد برايتان سوال بشود که چرا بعضی ها هميشه راحت و آسان در مورد مسائلی که در آن کمترين تخصصی ندارند ، اظهار نظر کرده و يا راهکار ارائه ميدهند ، آن هم در حضور جمع !!!

يادم ميآد استاد دانشگاهی داشتم که دارای مدارج علمی بسيار بود و با اينکه از نظر سطح علم نسبت به هم رديفان خودش بسيار برتری داشت، اما در بيان مطالب به شاگردانش به مشکلات جدی بر ميخورد ، گاهاً مطالب بسيار پيچيده را آنقدر خلاصه عنوان ميکرد که هيچکس جز خودش اصل موضوع را متوجه نميشد ، بعد ها فهميدم که اين موضوع دليل کاملاً روانشناسی دارد و مطالبی که ايشان بدون توضيح جزئيات و مقدمات برای ما ميگفتند و از نظر ما بسيار پيچيده بود ، از نظر ايشان بسيار پيش پا افتاده و ساده بوده است.

دیوید دانینگ (David Dunning) و جاستین کروگر (Justin Kruger)، روان شناسان آمریکایی، در دسامبر 1999، مقاله ای منتشر کردند با عنوان “ناشی و ناآگاه از آن: چگونه سختی های تشخیص عدم شایستگی یک نفر منجر به ارزیابی مغرورانه خود می شود (Unskilled and unawared of it: how difficulties in recognizing one’s own incompetence lead to inflated self-assessments)”. در این مقاله که در “نشریه ی روان شناسی شخصیت و جامعه” منتشر شد، دانینگ و کروگر حالتی را توصیف می کنند که بعد ها “اثر دانینگ-کروگر” خوانده شد.

اين 2 دانشمند در دانشگاه کرنل آمریکا در طی یک پژوهش در زمینه مهارتهای ارتباطی، کلامی، تصمیمگیری و استدلالهای منطقی به این نتیجه رسیدند که افرادی که در این زمینههای مختلف، توانایی و مهارت ضعیفتری نسبت به دیگران دارند، میزان تواناییهای خودشان را بسیار بیشتر از چیزی که هست تصور میکنند. در حقيقت اين افراد به دليل دانسته های کم دچار اين توهم ميشوند که بسيار ميدانند. نکته جالب این تحقیق دقیقا جایی بود که افراد با مهارت يا دانسته های نسبتا بالا در حوزههای مختلف، توانایی يا دانسته های خود را بسیار پائینتر از چیزی که واقعا وجود داشت ارزیابی میکردند.معمولا افراد متخصص، دشواری و پیچیدگی مهارت خود را دست کم می گیرند و ناخودآگاه احساس می کنند که کاری که برای آنها آسان است برای دیگران نیز آسان است، که این جهت گیری معمولا از ارزیابی نادرست توانایی های دیگران نشئت میگیرد. این برداشت اشتباه و خودبرتربینی یا خودکمتربینی در افراد به اثر دانینگ کروگر معروف است.

افرادی که در این زمینههای مختلف، توانایی و مهارت ضعیفتری نسبت به دیگران دارند، میزان تواناییهای خودشان را بسیار بیشتر از چیزی که هست تصور میکنند. در حقيقت اين افراد به دليل دانسته های کم دچار اين توهم ميشوند که بسيار ميدانند.

👈چرا افراد کم سواد بیشتر احساس دانستن دارند؟

بر طبق اثر “دانينگ-کروگر” برخی افراد هر چه کمتر بدانند فکر ميکنند بيشتر ميدانند و متاسفانه تعداد اين افراد کم نيستند و اين موضوع به عنوان يک خطای شناختی در سطح گسترده اي از افراد وجود دارد.

از آنطرف بسياری از افراد باسواد و کارامد هم با ارزيابی غلط توانمندی ها و سواد خود هم قدر داشتن مهارت ها و سواد خود را نميدانند و هم در انتقال و توسعه آن دچار مشکل ميشوند.

دلیل رخ دادن این برآورد های بیش از حد، این است که افراد ناشی در این حوزه ها از دو چیز رنج می برند: نه تنها به نتیجه گیری های غلط می رسند و دست به انتخاب های بدی می زنند، بلکه عدم شایستگی آن ها، توانایی فراشناختی (Metacognitive) را که برای فهم عدم شایستگی خود ضروری است، از ایشان می گیرد.
دیوید دانینگ و جاستین کروگر معتقد بودند تخمين نادرست فرد بی لياقت از اشتباه در ارزيابی خود ناشی ميشود و اين در حالی است که تخمين نادرست افراد بالياقت از اشتباه در ارزيابی ديگران نشئت ميگيرد.

تخمين نادرست فرد بی لياقت از اشتباه در ارزيابی خود ناشی ميشود و اين در حالی است که تخمين نادرست افراد بالياقت از اشتباه در ارزيابی ديگران نشئت ميگيرد.

خلاصه اینکه، افراد کم دانش و مهارت، توانایی خود را بیشتر از واقعیت، و افراد ماهر و دانشمند، توانایی خود را کمتر از واقعیت تخمین می زنند. واضح است که مخصوصا حالت اول می تواند خطرناک باشد. زیرا افراد بر اساس توهم توامندی خود ممکن است دست به کارهایی بزنند که عواقب پیشبینی نشده ای به دنبال بیاورد. با دانستن این جهت گیری شناختی شایع، بهتر می تواند از گزند آن در خودتان و اطرافیانتان اجتناب کنید .

دانينگ کروگر

دیدگاهتان را بنویسید