قانون مورفی (Murphy’s Law)
- یک نظر
💥💥اگر قرار باشد چیزی خراب شود، می شود
در ترافيك گير كردهايد و احتمالا دير به يك قرار مهم ميرسيد. آنقدر اعصابتان خرد شده است كه فكر ميكنيد همه ماشينهايي كه در خطهاي ديگر هستند در حال حركت هستند و فقط شما در صفي از خودروهاگير افتادهايد كه اصلا و ابدا جلو نميروند. در يك تصميم ناگهاني با هزار مكافات صفتان را عوض ميكنيد اما دو ماشين كه جلوتر ميرويد باز هم ترافيك قفل ميشود. شانس بدتان را لعنت ميكنيد و هر چه از دهنتان در ميآيد ميگوييد. در اين لحظه باز هم فكر ميكنيد همه صفهاي خودروها در ترافيك در حال حركت هستند و شما باز در صف ماشينهايي كه حركت نميكنند گير افتادهايد. در همين لحظه است كه شما بهشخصه يكي از قوانين مورفي را كشف كردهايد! باور كنيد در قوانين مورفي همه چيز براساس بدشانسي و بدبياري است!
👀 پيدايش قانون مورفی (Murphy’s Law)
سال 1949، پايگاه نيروي هوايي ادوارد، كاليفرنيا. اينجا جايي است كه سرگرد ادوارد مورفی همراه با گروه «استَپ» روي پروژه MX981 كار ميكنند. هدف اين پروژه تعيين مقاومت انسان در برابر سقوط ناگهاني است و سرگرد ادوارد مورفی بهعنوان مهندس توسعه در فنون اندازهگيري با دكتر استپ دوست و همسايه قديمياش در اين پروژه همكاري ميكند. اين آزمايش روي يك واگن كه موشكي براي سرعت گرفتن و چندين ترمز هيدروليك براي ايستادن روي آن سوار شده بود انجام ميشد. سروان استپ يكي از داوطلبهاي انجام اين آزمايش بود اما عدهاي به دقت دستگاههايي كه ميزان نيروي وارد شده به استپ را اندازه ميگرفتند شك داشتند. سرگرد مورفی پيشنهاد ميكند براي اين منظور از يك كششسنج الكترونيكي كه به واگن متصل ميشد استفاده شود. دستيار آقاي مورفي اتصالات اين دستگاه را به واگن انجام داد و آزمايش با يك شامپانزه انجام شد. ادوارد مورفی متوجه ميشود كه دستيار خنگش همه سيمهاي حسگر را اشتباه وصل كرده و به اين خاطر حسابي عصباني ميشود. در اوج عصبانيت جناب مورفي جملهاي ميگويد كه بسياري آن را تولد قوانين مورفی ميدانند. او درباره دستيارش گفت: «اگر يك راه براي خراب كردن چيزي وجود داشته باشد، او همان يك راه را پيدا ميكند».مورفی آنقدر از اين موضوع شاكي شد كه با وجود پيشنهاد اعضاي گروه براي اصلاح پروژه و انجام دوباره آزمايش، او پايگاه نيروهاي هوايي ادوارد را به خاطر اين مسئله ترك كرد. جمله مورفی خطاب به دستيارش در ميان اعضاي گروه به اين صورت خلاصه شد: «هر چيزي كه بتواند خراب شود، خراب ميشود.
👌👌👌 از حرف تا ضرب المثل
عدهاي از افراد اين پروژه كه از رفتن مورفی از گروه به خاطر يك مسئله پيش پا افتاده شاكي بودند براي مسخره كردن بدبينيهاي مورفی نام او را روي اين قانون گذاشتند اما نشست خبري دكتر جان پائول استپ ناگهان قوانين مورفي را به ميان مردم برد.اين سرهنگ نيروي هوايي در اين نشست با خبرنگاران اعلام ميكند كه ضريب امنيتي خوب اين پروژه تحقيقاتي مديون اعتماد كامل آنها به قوانين مورفی است! درحاليكه خبرنگاران از شنيدن نام ناآشناي قوانين مورفی چشمهايشان گرد شده بود، جناب استپ ميگويد: «براساس اين قانون، تمام شرايط نامحتمل براي شكست پروژه را درنظر گرفتيم و به همين خاطر توانستيم با كمترين خطر به موفقيت برسيم.» اين نشست خبري جنجالي بهصورت ناگهاني باعث ميشود كه قوانين مورفی در ميان مردم مشهور شود. كارخانههاي توليدكننده تجهيزات هوايي در تبليغات خود براي نشان دادن ميزان امنيت محصولاتشان از اين جمله استفاده كردند و بهتدريج جمله ساده ادوارد مورفي تبديل به يك ضربالمثل معروف در فرهنگ غرب شد كه تا امروز هم باقي مانده و هنوزپرطرفدار است.
اصلیترین پیامی که این قانون بیان میکند این است که در هر حالتی که احتمال خراب شدن یا خطا رفتن باشد بیشک روزی این اتفاق میافتد. «اگر راههای متفاوتی برای انجام کاری باشد که یکی از آنها به خرابی یا فاجعه بینجامد، حتماً یک نفر کار را به همان صورت انجام خواهد داد.» که معمولاً به این صورت بیان میشود: «خطای احتمالی رخ خواهد داد.»
بر طبق قانون مرفی ، اگر احتمال به وقوع پيوستن علتی بسيار کم هم باشد نيز آن علت به وقوع ميپيوندد ، حال اين قانون به اين صورت ضرب المثل در زندگی روزمره تعميم يافته است :
اگر احتمال به وقوع پيوستن علتی بسيار کم هم باشد ، آن علت دقيقاً الان برای ما به وقوع ميپيوندد !!!
بر طبق قانون مرفی ، اگر احتمال به وقوع پيوستن علتی بسيار کم هم باشد نيز آن علت به وقوع ميپيوندد
ورود به دنيای نيمه خالی ليوان
واقعيت اين است كه همه قوانين مورفي از روي بدبيني ساخته شدهاند. شايد هم يك دليل مشهور شدن اين قوانين اين بوده است كه غربيها آن را بهعنوان يك مسكن براي بدبياريها و بدشانسيهايشان شناختهاند و احساس ميكنند استفاده از اين قوانين حتي بهعنوان شوخي ميتواند براي چند دقيقهاي دلشان را خنك كند!
قوانين مورفي اكنون آنقدر زيادند كه حساب و كتابش از دست همه خارج شده است اما حداقل ميشود به معروفترين آنها نگاهي انداخت تا زندگي در نيمه خالي ليوان را تجربه كرد. احتمالا شما با خواندن اين قوانين احساس ميكنيد خيلي از آنها را تجربه كردهايد. نگران نباشيد شما بدشانس نيستيد بلكه اين قوانين هستند كه از روي بدبينيها و عقايد مردم در زندگي روزمره ساخته شدهاند.
اگر از قبل با اين قانون آشنا باشيد، يا بعد از خواندن اين مقاله، ممكن است فكر كنيد اين موضوع بيشتر به يك طنز شبيه است تا يك مطلب علمي روان شناسي. شايد هم درست فكر كنيد. به هرحال قوانين مورفي آن قدر كه مشهورند، از سوي صاحبنظران علوم مديريت و روان شناسي جدي گرفته نميشوند. ولي تئوريهاي اين چنيني، مثل قانون پاركينسون كه البته اين يكي كمي جديتر از قانون مورفي است و در آينده دربارهاش مطالبي خواهيم داشت، گاهي در مديريت و مخصوصا مديريت زمان به كار ميآيند.
قوانین عمومی مورفی :
👈- هيچ كاري به آن سادگي كه بهنظر ميآيد نيست.
👈- تمام كارها بيشتر از آن چيزي كه شما فكر ميكنيد وقت ميگيرند.
👈- هر راه حلي كه براي مشكلات ارائه ميشود، خودش مشكلات جديدي بهوجود ميآورد.
👈- اگر احتمال اینکه چند پدیده باهم رخ دهند و باعث خرابی سیستم شوند خیلی کم باشد، هنگامی که شما نیاز دارید سیستم درست کار کند این پدیده ها باهم رخ خواهند داد
👀 مورفی در زندگی شما چه می گوید؟
– لبخند بزنيد فردا همه چيز بدتر خواهد شد.
– هر كاري دو برابر آنچه بايد وقت ميبرد؛ مگر اينكه آن كار ساده بهنظر برسد كه در آن صورت سه برابر وقت ميگيرد.
– هر چيزي كه بتواند خراب شود خراب ميشود؛ آن هم در بدترين زمان ممكن.
– اگر چيزي را در برابر حماقت احمقها مقاوم بسازي، احمق باهوشتري پيدا ميشود و كارت را خراب ميكند.
– درصورتي كه شانس انجام درست يك كار 50-50 باشد، احتمال غلط انجام دادن آن 90 درصد است.
– اگر بهنظر ميرسد همه چيزها خوب پيش ميرود حتما چيزي را از قلم انداختهاي.
– احتمال بد پيش رفتن كارها نسبت مستقيم با اهميت آنها دارد.
– هر وقت خودت را براي انجام دادن كاري آماده كردهاي ناچار ميشوي اول كار ديگري را انجام دهي.
– هرگاه چيزي را دور بيندازيد، به محض آنكه ديگر به آن دسترسي نداشته باشيد به آن نياز پيدا خواهيد كرد.
و اما سرنوشت خود آقای مورفی :
یه شب تو یه بزرگراه سوخت ماشین آقای مورفی تموم میشه. اون شب تو بزرگراه ترافیک بوده و ماشینها با سرعت مورچه می رفتن. آقای مورفی هم می زنه کنار که بقیه رو با تاکسی بره. همین جوری راحت کنار بزرگراه ایستاده بوده که یهو ماشین یه توریست انگلیسی که داشته خلاف جهت می اومده می زنه بهش و میمیره. اتفاقا اون روز لباسش هم سفید بوده!!!
سرنوشت يا قوانين ترموديناميك ؟
آدمهايي وجود دارند كه معتقدند هر چيزي كه اتفاق ميافتد دست سرنوشت است. در اين تفكر انسان هيچ قدرت انتخابي ندارد و براي او اتفاقاتي ميافتد كه از پيش تعيين شده است. اگر قوانين مورفي را هم بررسي ميكنيد متوجه ميشويد كه اين ضربالمثلهاي معروف در ميان غربيها ريشه در همين مسئله دارد و در همه آنها اتفاقات به نيرويي نسبت داده ميشود كه فراتر از اختيار انسان است. قوانين مورفي را خيليها زماني به كار ميبرند كه دچار بدشانسي و بدبياري شدهاند و در واقع اين شوخي مرهمي براي اتفاقات كوچك و بدي است كه هر روز ممكن است براي هر آدمي اتفاق بيفتد. خيليها از اين موضوع غافل هستند كه كليد خوش شانسي يا بدشانسي در افكار، رفتار و برنامههاي زندگي آدمها پنهان است. به عقيده روانشناسان آدمهايي كه بهعنوان خوششانس مشهور هستند كساني هستند كه فكر راحت و بازتري دارند و به جاي ديدن چيزهايي كه فقط در جستوجويش هستند، همه چيزها و فرصتهايي را كه در اطرافشان وجود دارد، ميبينند. بههمينخاطر بايد مطمئن بود اگر كسي واقعا به اين قوانين اعتقاد داشته باشد بدون شك بدشانسيها و بدبياريها برايش اتفاق ميافتد. اين ذهن انسان است كه او و زندگياش را ميسازد. به همين خاطر است كه توصيه ميشود هميشه بايد مثبت بود!
هر چند عدهاي از طرفداران جناب مورفي براي اثبات اين قوانين كار را به قوانين ترموديناميك هم كشاندهاند. طبق قانون دوم ترموديناميك هر فعاليت طبيعي موجب افزايش آنتروپي (درجه بينظمي) ميشود و جهت و گرايش طبيعت هم به سوي بينظمي است. در ترموديناميك، اين قانون وجود دارد كه هر سيستمي به سمت بينظمي ميل ميكند و طرفداران مورفي هم ميگويند بر همين اساس چيزي كه ممكن است خراب شود، خراب ميشود!
قوانين تعميم يافته مورفی در روزمرگی :
* قانون صف:
اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.
* قانون تلفن:
اگر شما شمارهای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
* قانون بینی:
بعد از اینکه دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
* قانون کارگاه:
اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعا به پرتترین گوشه ممکن خواهد خزید.
* قانون دروغگویی:
اگر بهانه دروغیتان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعا به خاطر پنچر شدن ماشینتان، دیرتان خواهد شد.
* قانون روبرو شدن:
احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید، افزایش مییابد.
* قانون اثبات:
وقتی میخواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمیکند، کار خواهد کرد.
* قانون ترافیک:
وقتی در ترافیک گیر کردهای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه میافتد.
* قانون وسایل نقلیه:
وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و … همیشه دیرتر از موعد حرکت میکنند، مگر آنکه شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفتهاند.
* قانون اتوبوس:
مدت زیادی منتظر اتوبوس میمانی و خبری نیست، پس سیگاری روشن میکنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس میرسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس میرسد،. اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر میآید.)
* قانون کار:
اگر به نظر میرسد همه چیزها خوب پیش میروند حتما چیزی را از قلم انداختهای.
* قانون نتیجه:
احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد.
* قانون یادگیری:
شما چیزی را یاد نمیگیرید، مگر بعد از اینکه امتحان آن را دادید.
* قانون جستجو:
هر وقت دنبال چیزی میگردید، همیشه در آخرین مکانی که جستجو می کنید آن را مییابید.
* قانون خرید:
اهمیتی ندارد که چقدر دنبال جنسی بگردید، به محض اینکه آن را خریدید آن را در مغازه دیگری ارزانتر خواهید یافت.
* قانون چیزهای خوب:
هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است یا غیر اخلاقی یا چاقکننده.
* قانون پمپ بنزین:
هنگام ورود به پمپ بنزین جایگاهی را که انتخاب میکنید کندتر و طولانیتر از جایگاههای دیگر خواهد بود.
* قانون دسترسی:
هر گاه چیزی را دور بیندازید، به محض آنکه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید، به آن نیاز پیدا خواهید کرد.
* قانون تعمیر:
زمانی که دستگاه معیوب خود را نزد تعمیرکار میبرید، کاملا درست و بیعیب کار خواهد کرد.
* قانون اجتناب:
اگر به هر دلیل در جایی قانون مورفی عمل نکنه، قراره اتفاق خیلی بدتر و بزرگتری بیفته.
* قانون جستجو :
اگر در توده يا كپهاي بهدنبال چيزي بگرديد، چيزي كه بهدنبالش هستيد در ته آن قرار دارد.
* قانون سقوط:
اشياي قيمتي اگر سقوط كنند در مكانهاي غيرقابل دسترسي مثل كانال آب ميافتند.
صابون قوانين مورفي به تن همه ما خورده است. هميشه اتفاقهايي ناخواسته كه تا قبل از آن هيچ كس فكرش را هم نكرده بود، بروز ميكند و باعث اخلال در برنامهها ميشود. يك مثال ساده كه براي همه اتفاق افتاده: هر روز غذا ميخوريد و ذرهاي به روي لباستان نميريزد اما روز اولي كه لباس تميزتان را پوشيدهايد، سس غذا روي لباستان ميريزد! قانون مورفي در حالت كلي ميگويد: «اگر قرار باشد چيزي خراب شود، ميشود.» و نتيجهاي كه بايد در مديريت از آن گرفت اين است: «برنامهريزي بايد داراي آنچنان ضريب اطمينان و امنيت كاري بالا باشد و تمام شرايط غيرمحتمل درنظر گرفته شود كه زور قانون مورفي به آن نرسد.»
اینا بستگی به نگرش شما داره وگرنه واسه من اتفاقات زیادی افتاده که کلا قانون مورفی رو نقض میکنن